یادم می آد یکی از سال های دبیرستان که نوار آستان جانان رو گذاشتم جلوم و به مدت چند ساعت تلاش کردم که تنها پیش درآمد بیات ترک رو اون گونه که استاد می نوازه بنوازم. نشد که نشد. نت ها همان نت ها بود، کوک همان کوک بود، سنتور بدی هم نداشتم انصافاً. ولی موسیقی چیز دیگری بود، نغمه و آوای دیگری بود که نشان بود از تسلط و هنری غیر قابل توصیف. سال ها گذشت و ما سنتور رو کنار گذاشتیم (فکر کنم یکی از دلایلش همین ناتوانی در نواختن موسیقی ایده آلی بود که در ذهن داشتیم و از ساز استاد می شنیدیم) ولی هنوز سولوی توصیف ناپذیر بعد از تصنیف آستان جانان که به آواز کردبیات ختم می شه توی ذهنمون هست.
زیرکی را گفتم این احوال چیست، خندید و گفت
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی