۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

مافیای سرکاری

این بازی مافیا تنها برای مردم آزاری طراحی شده و ارزش دیگری ندارد.

شیوه ی بازی:

کسی که نقش خدا را بازی می کند کاغذهایی که نقش افراد را مشخص می کند را می نویسد. ولی روی هیچ کدام از کاغذها "مافیا" نمی نویسد، و یا حتی همه را پلیس می نویسد. دقت کنید که غیر از "خدا" کس دیگری از این که چه کسی مافیاست خبر ندارد. برای همین هنگامی که خدا شب را بازی می کند می تواند به صورت نمادین مافیا را بیدار و خواب کند و یک نفر را روز بعد به انتخاب خود کشته شده اعلام کند، در حالی که مافیایی در کار نیست. برای تفریح بیشتر خدا می تواند کارآگاه را هم فریب دهد و پلیسی را که شب او می پرسد را مافیا معرفی کند و از دعوای روز بعد میان پلیس ها و سرگیجه ی آن ها بیشتر لذت ببرد. میزان ادامه ی این بازی بستگی به میزان تفریح و حوصله ی خدا و جنبه ی شوخی دیگر بازی کنندگان دارد.

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

انبساط یا انقباض


عادت نمی کنم. هر کدامشان که از ایران می روند، انگار یک بار دیگر خودم رفته ام. هر کدام که از خانواده و دوستان و خاطرات کودکی و جوانی شان جدا می شوند و برای دست و پنجه نرم کردن با فرهنگ غرب پرواز می کنند گویی همه ی این ها بار دیگر بر سر خودم می آید. عادت نمی کنم. خاطراتشان را می شنوم. وبلاگهایشان را می خوانم. همه مثل همیم و در عین حال هرکدام آدمی متفاوت و با مسیر زندگی یکتا. نسل دیگری ساخته ایم که جایگاهش تمام کره ی زمین (با چگالی زیاد در آمریکای شمالی) است. الان در هر گوشه از این کره ی پر آب (این طرف بیشتر پر آب است تا خاکی) دوستی یا دوستانی دارم که بخشی از زندگی ام با آنها در اشتراک بوده یا هست. حس می کنم دنیا در حال انبساط نیست که در حال کوچک شدن است.