۱۳۸۷ مرداد ۱۲, شنبه

زندگی آکادميک می شود: اپيزود دوم





- وقتی که با وجود اينکه سعی می کنی هيجان انگيزترين و متفکرانه ترين فيلم ها و کتاب ها رو قبل خواب ببينی و بخونی, باز هم به محض اين که چشم هاتو می بندی تيپ های آبی و زرد و آرپی ام آی صورتی می آد جلوی چشمت. رنگ و وارنگ.

- مستقل از اين که کی خوابيدی, چقدر خوابيدی و چقدر خسته ای, پروژه ی کوفتی نمی گذاره مغزت خاموش کنه (شايد هم مال لحاف دشکمه؟!)

- اگه سر 8 ساعت کارت تموم بشه احساس گناه بهت دست می ده.

- تنها قسمت های مورد استفاده ی خونه به ترتيب اهميت عبارتند از تخت, دستشويي/حمام و هر از گاهی يخچال.

- خوشحالی يه هفته ت می تونه با سياه شدن (يا نشدن) يه تيکه ی خيلی کوچيک از يه فيلم عکاسی تامين بشه.

- همون يه تيکه سياهی می تونه باعث بشه بخوای خودت رو دار بزنی.

- اگر بخوای با دوستان عصر بری بيرون بايد آخر شب باز برگردی کارت رو تموم کنی. باز خوبه نگهبانی ابله پاستور نيست که نذاره نصفه شب بری آزمايشگاه (بعد هم می گن چرا علم مملکت پيشرفت نمی کنه!)

- روی پيانو خاک نشسته :(

- ...بقيه ش باشه برای اپيزود سوم! (ر.ک. اپيزود يکم!)

هیچ نظری موجود نیست: