۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

چهارصدايي

گاهی وقت ها که خيلی خسته م دوست دارم فوگ های باخ رو گوش بدم. دراز بکشم، چشم هام رو ببندم و سوژه ها و ملودی های تودرتو رو توی ذهنم برقصونم و هر لحظه يکيشون رو دنبال کنم و بعد بپرم يکی ديگه رو بگيرم. به تازگی کارهای باخ که توسط فرانس ليست بازنويسی شدن رو کشف کردم. متاسفانه پيدا کردنشون خيلی سخته. نمی دونم چرا کارهايي به اين پختگی و زيبايي بايد انقدر توی دنيای موسيقی حتی دنيای موسيقی کلاسيک مظلوم واقع بشن. فکر کنم باز به خاطر اون باشه که گوش دادن بهشون تمرکز کامل می خواد وگرنه تنها چيزی که شنيده می شه سر و صداس (در صورتی کاملاً نقطه ی مقابلشه)، به ويژه پرلود و فوگ در لامينور که از گوش دادن بهش سير نمی شم. اجرای بسيار بسيار زيبايي از اين پرلود و فوگ اينجا هست.

۳ نظر:

lili گفت...

تمرکز معزل هزاره

HH گفت...

آقا جان، تو که به این روانی و زیبایی می نویسی چرا از کلیشه ی "مظلوم واقع شدن" استفاده می کنی؟
ممکن است بگویی که من این همه چیز خوب نوشتم، کارهای تازه ای را به شما شناساندم، حال شما آمدی این ایرادسخیف را عنوان می کنی. حق باشماست ولی بعضی چیزها، مانند زگیل می مانند بر روی یک چهره زیبا. حالا نگویی "چه کسی می گوید خال زیباست، چشم ها را باید شست. زگیل هم زیباست"!

امیر ج گفت...

ایول...
این باخ هم موجودی بوده ها.
هنوز که هنوزه بعضی قسمتای انجیل به روایت متی شو که گوش میدم مبهوت می شم