۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

نیاز دائمی به گشودن رمز زندگی

"آیا قصه های عاشقانه غیر از این که اتفاق می افتند، حرفی هم برای گفتن دارند؟ با تمام بدبینی ام هنوز از بعضی خرافات دست برنداشته ام- مثلاً از این اعتقاد عجیب که هر چیز در زندگی برای من روی می دهد معنایی فراتر از خودش را دارد، این معنا را دارد که زندگی از طریق رویدادهای روزمره درباره خودش با ما حرف می زند و به بتدریج رازی را آشکار می کند؛ شکل معمایی تصویری را به خود می گیرد که باید حل شود، که ماجراهایی که در زندگی می گذرانیم متضمن اسطوره ی زندگیهایمان هستند و کلید و رمز و راز حقیقت در این اسطوره قرار دارد. آیا این هم خیالی بیهوده است؟ شاید، حتی محتمل هم هست که چنین باشد، اما به نظر می رسد که من نمی توانم خود را از نیاز دائمی به گشودن رمز زندگیم رها کنم."

(میلان کوندرا - شوخی)

هیچ نظری موجود نیست: